داریوش سجادی اصلاح طلب مقیم امریکا در گفتگوی تفضیلی با خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو،از تحولات انقلاب گفت که به شرح زیر است:
با توجه به تبعید 14 ساله امام در پی اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون و نرفتن زیر بار مستکبران چرا امروز عده ای آرمان های امام را فراموش کرده اند و به دنبال ارتباط با مستکبران هستند و پیام شما به آنان چیست؟
بالشخصه با فرض موجود در این پرسش موافق نیستم. یعنی نمی توان قائل به افرادی شد که آرمان های امام را فراموش کرده اند. چنین ادعائی در بطن خود حامل این گزاره است که افراد مزبور قبلا دلبسته و مقیّـد به آرمان های امام بوده اند و اکنون نسبت آن آرمان ها دچار نسیان یا بی وقعی شده اند.
این تقلیل دادن آرمان های امام تا سطح یک هوس گذرا یا ذائقه ای موسمی است. آرمان های امام که حکم هوس نسوان در دوران بارداری را ندارد تا افرادی در مقطعی و بنا به اقتضائاتی چنان هوس هائی را «ویار» کنند و به اقتضائاتی دیگر و در مقاطعی دیگر از صرافت آن آرمان ها بیفتند!
اگر اقبال به امام و آرمان های امام محصول یک مفاهمه مُبصرانه و برخوردار از عمق معرفتی و مبانی اندیشگی و مطالعاتی بوده قطعاً چنین اقبالی برخوردار از مانائی و استحکامات عقلی و استدلالی است که مرور زمان توان مستهلک کردن و سایش و انعزال و انقضای آن را ندارد. لذا در پاسخ به پرسش شما معتقدم اگر خواصی را می بینید که علی رغم پیشینه آرمان خواهانه و علی رغم تقید پیشین شان به پرنسیب های امام و انقلاب اسلامی امروز به کژراهه «ریویزیونیست» افتاده و مبتلا به تجدید نظر طلبی و عافیت اندیشی شده اند!
این را دال بر ریا و زهد فروشی و دروغگوئی قبلی ایشان بگذارید. یعنی مطمئن باشید چنین افرادی از ابتدا هم با امام و آرمان های امام هم دل نبودند و به اقتضای زمان و بندبازانه و فرصت شناسانه و منفعت طلبانه در مقطعی که آرمان های امام برای ایشان «صرف داشت» ایشان هم ظاهر فروشانه خود را در خط مقدم امام و آرمان های امام گریم کرده بودند و اینک که بوی کباب را از جایی دیگر استنشاق کرده اند به اقتضاء ماسک خود را زمین گذاشته اند. بقول امام «امروز اگر ایشان کنار ما نیستند تاسف نمی خوریم چون از ابتدا هم نبودند» و همه خوش خرامی ها و تظاهر های آرمان گرایانه شان گریمی بیش برای تحصیل منافع و مصالح شخصی شان نبود. تبی بود که به اقتضای زمان گریبان این نان به روزخواران را گرفت و اکنون نیز در تبی دیگر و هوسی دیگر دغدغه منویات شخصی شان را دنبال می کنند.
آیا امروزه در کشور اتفاقاتی شبیه کاپیتولاسیون اتفاق می افتد؟ (کاپیتولاسیون به معنای لغوی مد نظر نیست بلکه معنای مفهومی آن) نرفتن کشتی نجات ایران به یمن به دلیل امریکا نوعی کاپیتولاسیون محسوب می شود؟
کاپیتولاسیون را باید علف هرزی محسوب کرد که مستعد رشد و گسترش و ظهور و بروز در زمین آغشته به آفت الیناسیون است. یعنی کاپیتولاسیون برای موفقیت اش در به اسارت گرفتن ملت ها قبل از قدرت نظامی یا اقتدار سیاسی و توان اقتصادی اقبال خود را مدیون توده هائی است که از عمق بی شخصیتی و بی اصالتی، مفتون و واله و سرگشته اقتداری بیرونی می شوند و از طریق مستحیل شدن هویت و شخصیت نحیف و کم بنیه شان ذیل هژمونی کشور غالب از این طریق می کوشند برای خود و از طریق تشبث به صولت مفروض انگاشته شده نزد «کدخدای مفروض خود» برای خود جعل شخصیت و اخذ هویت کنند.
تجربه تلخ کاپیتولاسیون دوره پهلوی را نیز باید در چنین بُرش و دانشی بازخوانی کرد. یعنی قبل از اتوریته آمریکا در تحمیل اقتدار قضائی خود به ایران این پایوران سلطنت پهلوی بودند که از پیش خود را خلع سلاح کرده و با شیدائی نسبت به صدر تا ذیل کدخدا جلوتر از کاپیتالیست ها، مترصد تعریف خود و تعریف هویت سیاسی و اجتماعی و ایضا قضائی خود ذیل اقتدار آمریکائی بودند.
وضعیت ایشان مشابه وضعیت غلامان خانه زاد (House Negro) در تاریخ ادبیات نظام برده داری آمریکا است که طی آن در کنار غلامان مزرعه (Field Negro) موظف به تحمل کار پر مشقت برای ارباب بودند. اما این بخش از غلامان (غلامان خانه زاد) از این توفیق برخوردار می شدند تا با نظر لطف ارباب به خانه اربابی منتقل شده و ضمن برخورداری از سقفی بالای سر و البسه مستعمل ارباب و بازمانده غذای گرم ارباب، موظف به تمشیت امور داخل خانه اربابی شوند. بر این مبنا «خانه زادان» را باید الینه هائی محسوب کرد که با حظ توفیق برخوردار شدن از شانس رفتن به سرزمین اربابی یا تشبث و مجاورت با شوکت مفروض ارباب و مناسبات اربابی از این طریق و با ادای ارباب را در آوردن و مانند ارباب لباس پوشیدن و مانند ارباب بزک کردن، خود را در خلسه این همانی فرو بُرده و بدینوسیله با ارباب هم ذات پنداری کرده و برای هم نوعان خود در مزرعه که محروم از توفیق بودن در خانه اربابی مانده اند، شکلک در می آورند!
یعنی برای اعمال موفقیت آمیز کاپیتولاسیون قبل از تفنگ ارباب، ذلت رعایا است که بستر مستعد رشد و تعمیق آن آپارتاید مذموم و بی اخلاقانه را مهیا می کند. لذا در پاسخ به پرسش شما باید این هشدار را بدهم اگر نگران بازتولید کاپیتولاسیون در ایران باید بود محل این نگرانی را باید در شخصیت های ضعیف و خود باخته ای کاوید که زمانی مانند تقی زاده راه حل مشکلات کشور را از فرق سر تا نوک پا غربی شدن تجویز می کردند و یا امروز با پنهان شدن پشت شعار غلط انداز پیوستن به کاروان نظام بین الملل و تعامل با کدخدا، خود باختگی خود را از این طریق استتار و درمان می کنند.
امروز در کشور ایران لانه های جاسوسی وجود دارد؟ به نظر شما فعالیت آن ها به چه سبکی می باشد؟
قطعا لانه جاسوسی بمعنای استقرار رسمی سفارتخانه ای مانند سفارتخانه آمریکا در سال 58 در ایران وجود ندارد اما مطمئنا و به اعتبار خیل گسترده اقشار غربزده و فاقد هویت و شیدائی هویت و تمدن غربی هر کدام از این افراد حکم سلول هائی را دارند که غربی ها به سهولت می توانند با تزریق کمترین هزینه و بمنظور تامین اطلاعات از میانه این افراد یارگیری و جاسوسی کند. امری که رشد گسترده صنعت دیجیتال موجبات سهولت هر چه بیشتر برای این یارگیری ها را نیز فراهم کرده و کشورهای خارجی اینک قبل از آنکه برای جاسوسی چشم انتظار ماموران زبده و افسران عملیاتی اعزامی خود به منطقه باشند به تناوب و با گستردگی و از طریق شبکه های مجازی و سرمایه گذاری بر روی اقشار غرب شیفته و خود باخته با کمترین هزینه مطامع و منویات خود را از کشور مورد طمع شان تحصیل می کنند.
پیام امام به دانشجویان مبتنی بر اینکه امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند چقدر محقق شده است؟
پیام امام برای محقق شدن باید «باور» شود. ما با امامی مواجه بودیم که توده ها وقتی با عمق وجودشان ایشان و آرمان ها و اعتقادات و فرامین ایشان را از عمق وجود باور داشتند همین باور عقلی و شرعی بود که ایشان را روئین تن می کرد تا در تمام فراز و نشیب های انقلاب شانه به شانه یکدیگر در مقابل تمام زیاده خواهی ها و شرارت های آمریکا پایمردی کنند و عملا نگذارند آمریکا هیچ غلطی بکند که نگذاشتند. اما اگر امروز می بینید بخش های از جامعه و نظام برخلاف باور ها و فرامین امام دچار خود باختگی و خود گم کردگی در مواجهه با آمریکا شده تا جائی که با یک بار دست دادن اتفاقی وزیر خارجه ایران با رئیس جمهور آمریکا کسری از همان جماعت غرب شیفته و خود باخته از شدت هیجان و وجد دچار لکنت زبان می شوند این امر موید این واقعیت تلخ است که علی رغم گذشت نزدیک به 40 سال از انقلاب اسلامی سنت منحوش غرب زدگی و خود باختگی کماکان اقشار معناداری از ایرانیان را زمینگیر خود کرده و به استعداد وجود همین اقشار ضعیف النفس است که موجبات طمع هر چه بیشتر دولت سلطه طلب آمریکا و ترغیب هر چه بیشترش در زیاده خواهی و سلطه جوئی در ایران فراهم است.
برخی از تسخیرکنندگان امروزه از مواضع دوران گذشته خود بازگشته اند پیام شما به این افراد چیست و این برگشت از مواضع چه دلیلی داشته است؟
این واقعیتی اجتناب ناپدیر است که از میان خیل گسترده اقشار هم بسته به امام و انقلاب اسلامی بخشی از ایشان غالبا جو زدگانی بودند که الحاق شان به امام و انقلاب قبل از برخورداری از عمق معرفت و بصیرت بیشتر تابع یک هیجان و جوزدگی سیاسی بود. طبیعتاً چنان اقشاری تا زمان مانائی آن تب و جوزدگی در رکاب انقلاب خواهند بود و برای انقلاب پایمردی می کنند لذا بصورت طبیعی باید پذیرای پالایش و رویش در بدنه انقلاب بود تا بتدریج آن جو زدگان به وضع طبیعی خود بازگردند و بدین طریق انقلاب بصورت تبعی و مبارک «پالایش» شود هم چنان که بصورت طبعی نیز با رویش نیروهائی اصیل و موجه خود را روئین تن کند. لذا شخصا بر این باورم نه تنها نباید دلنگران چنان ریزش هائی بود بلکه باید و می توان به استقبال چنین امری بمنظور پالایش انقلاب رفت. موتور محرکه انقلاب اسلامی را می توان مانند سانتریفیوژی دید که بتناوب در حال غنی سازی نسل نوینی از ایرانیان است و در این فرآیند و بمرور نخاله ها و تفاله ها بصورت طبیعی مجبور به پیاده شدن از قطار انقلاب خواهند شد که این امر خجسته ای است و باید از آن استقبال کرد.
به روایت منسوب به شهید بهشتی: انقلابی بودن مهم نیست. انقلابی ماندن مهم است و یا به قول ماندگار شهید محمد جهان آرا قهرمان مبارزه در خرمشهر: بچه ها شهر اگر سقوط کرد دوباره آن را پس می گیریم. مواظب باشید ایمان تان سقوط نکند!